کتاب نیه توچکا نیزوانوا

کتاب نیه توچکا نیزوانوا اثر فیودور داستایفسکی با ترجمه عباس‌علی عزتی از نشر چشمه در تابستان 1403 منتشر شده است. این کتاب پیش‌تر تحت عنوان “نیه توچکا” توسط نشر نیلوفر نیز به انتشار رسیده بود.

اولین رویکرد داستایفکسی به رئالیسم روان‌شناختی در نیه‌توچکا نیزوانوا اتفاق می‌افتد و این داستان اولین اثر از مجموعه‌ی داستان‌های داستایفسکی است که بر روان‌شناسی کودکان تمرکز دارد و راوی یا قهرمان اصلی آن یک زن است. همچنین اولین اثر در ادبیات روسیه است که به مشکلات خانواده می‌پردازد.

خلاصه کتاب نیه توچکا نیزوانوا

این کتاب در واقع زندگی‌نامه‌ی دختر جوانی به نام آنا یا نیه‌توچکاست که کودکی غم‌انگیزی را پشت ‌سر گذاشته و دست بر قضا از فقر و سوءاستفاده‌ی عاطفی دوران کودکی‌اش نجات یافته است و دوران بلوغ خود را به عنوان دخترخوانده در دو خانه‌ی اشرافی می‌گذارند، جاهایی که زندگی در آن از آرزوهای دوران کودکی‌اش بوده است.

او در جریان روایت رویدادهای زندگی‌اش از روابطی که در شکل دادن شخصیتش و همچنین هویت‌یابی عاطفی‌اش نقش محوری داشته‌اند می‌گوید؛ از وابستگی شدید نیه‌توچکا به ناپدری‌اش که شیفته‌ی ناپدری خود می‌شود تا آرزوی مرگ برای مادرش که در غیاب محبت و نوازش او مجبور است برای امرار معاش سخت کار کند.

بخشی از متن کتاب نیه توچکا نیزوانوا

مدتی طولانی مرا در آغوش گرفت، انگار می‌ترسید مرا از خودش جدا کند، می‌لرزید. دلم خیلی برایش سوخت. هق‌هق‌کنان گفتم «مادر! مادرجان! چرا بابا را دوست نداری؟» و هق‌هق نگذاشت حرفم را تمام کنم. آه جگرسوزی از سینه بیرون داد. بعد با ناراحتی تازه و بیش‌تر به قدم زدن در اتاق پرداخت. «دختر بیچاره، دختر بیچاره‌ی من! اصلاً نفهمیدم کی بزرگ شد! می‌داند، همه‌چیز را می‌داند! خدای من! ببین عقلش به چه چیزها می‌رسد، چه سوالی می‌کند!»