کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم

معرفی کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم اثر تینا سیلیگ

کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم خواننده‌هایش در سراسر دنیا را به تجسم دوباره‌ی آینده‌شان تشویق می‌کند. این کتاب بر اساس داستان‌هایی از موفقیت و شکست نوشته شده است و داستان‌های آن که از دل کلاس‌های درس در استنفورد و تجارب زندگی شخصی و شغلی نویسنده‌ی کتاب تینا سیلیگ برآمده، ماجرای زندگی افرادی را روایت می‌کند که شناخته‌ها را رها کرده و به استقبال ناشناخته‌ها رفتند و به طرز شگفت‌انگیزی بدترین موقعیت‌ها را به فرصت‌های سازنده تبدیل کردند.

فصل‌های کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم طوری طراحی شده‌اند که شما را به چالش بکشند تا خودتان و دنیا را با نگاهی تازه ببینید. ایده‌های سرراست هستند؛ اما لزوماً شهودی نیستند. آنها مناسب کسانی هستند که در محیط‌های پویا کار می‌کنند؛ جاهایی که موقعیت‌ها به‌سرعت تغییر می‌کند و کسانی را که درگیرند، ملزم می‌کند که بدانند چگونه فرصت‌ها را شناسایی کنند، اولویت‌ها را بسنجند و از شکست درس بگیرند.

بخشی از متن کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم

اگر کل چیزی که داشتید پنج دلار بود و دوساعت بیشتر وقت نداشتید، چه کار می‌کردید تا پول بیشتری دربیاورید؟ این یکی از تکالیفی بود که در یکی از کلاس‌هایم در دانشگاه استنفورد به دانشجویان دادم. قواعد ساده بودند: به هرکدام از پانزده تیم، پاکتی دادم که در آن پنج دلار سرمایه‌ی اولیه بود و به آن ها گفتم هرقدر که بخواهند، می‌توانند برای برنامه‌ریزی با آن وقت صرف کنند.

با این حال، وقتی پاکت را باز کنند فقط دو ساعت وقت دارند تا هرقدر که می‌توانند، پول‌سازی کنند. از عصر چهارشنبه تا غروب یکشنبه به آن‌ها وقت دادم که این تکلیف را انجام دهند. سپس غروب یکشنبه اعضای هر تیم باید اسلایدی برای من می‌فرستادند که توضیح می‌داد چه کاری کرده‌اند و بعد از ظهرِ دوشنبه ، هر تیم سه دقیقه وقت داشت که پروژه‌ی خود را در کلاس ارائه دهد. آن‌ها را تشویق کردم تا با شناسایی فرصت‌ها، به چالش کشیدن مفروضات قبلی، استفاده از منابع محدود و خلاقیت، کارآفرینی کنند…